جدول جو
جدول جو

معنی حیص بیص - جستجوی لغت در جدول جو

حیص بیص
(حَ صَ بَ صَ)
بفتح اول هر دو و آخر هر دو و بکسر آخر هر دو و بفتح اول و کسر آخر و حاص باص یا حاص باص ، به معنی سختی و تنگی و اختلاطی که چاره و گریزی ازآن نباشد. (منتهی الارب). گویند فلان وقع فی حیص و بیص. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جنگ و غوغا، لفظ اول به معنی یکسو افتادن از راه و ثانی، به معنی سختی و تنگی. (غیاث، از منتخب). گیرودار. مخمصه: در این حیص و بیص، در این گیرودار. (یادداشت مرحوم دهخدا).
چنان رنجیده طبع از حیص و بیص دید و وادیدم
که کار صور محشر میکندنقارۀ عیدم.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
حیص بیص
(حَ صَ بَ)
سعد بن محمد بن سعد صیفی تمیمی. شاعری است مشهور از مردم بغداد که به ابوالفوارس ملقب بود. وی فقیه بود و سرانجام به ادب و شعر شهرت یافت و به سال 574 هجری قمری دربغداد درگذشت. او راست: 1- دیوان اشعار. 2- رسائل. ابن ابی اصیبعه بخشی از رسائل او را آورده است. (الاعلام). رجوع به الاصابه ج 2 ص 33 و التهذیب ج 3 ص 483 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حیص و بیص
تصویر حیص و بیص
تنگی، گرفتاری، گیر و دار، تنگی و گرفتاری که رهایی از آن ممکن نباشد
فرهنگ فارسی عمید
(حَ ثَ بَ ثَ / حَ ثِ بَ ثِ)
همان حوث بوث. (از منتهی الارب). رجوع به حوث و بوث شود
لغت نامه دهخدا
(صَ صَ / صِ صِ)
لغتی است در حیص و بیص، وقع فی حیص و بیص... وحاص باص، ای فی اختلاط لا محیص عنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حیص و بیص
تصویر حیص و بیص
گیر و دار خر باش سختی و تنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیص و بیص
تصویر حیص و بیص
((~ُ بِ))
گیر و دار، تنگی و گرفتاری
فرهنگ فارسی معین
جریان، حین، گیرودار، میانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد